سیری کوتاه بر زندگی علامه امینی(قدس سره الشریف)

سیری کوتاه بر زندگی علامه امینی(قدس سره الشریف)

1- میلاد نور
سال 1320 ه. ق برابر با 1281 ه. ش
زمین و آسمان تبریز نورباران بود. بوى گل محمدى در فضاى شهر پیچیده بود. بوى بهار مى آمد. تبریز در شبى رؤیایى به سر مى برد. صداى حمد و تهلیل و تکبیر از همه جا بلند بود. على علیه السلام آن شاهکار آفرینش از خداى کعبه مولودى خواسته بود، خجسته، تا یاد حماسه بزرگ غدیر را زنده کند. باغبان آفرینش، نداى على علیه السلام را چگونه بى پاسخ مى گذاشت؟ على علیه السلام نور خدا، امید امت، فیض حق بود. دعایش مستجاب مى گردید. خطه شیران، تبریز به امید طلوع بامدادى بود که ناگه بانگ تکبیر مؤذن، شب را شکست و از نور خبر داد. هزار و سیصد و بیست سال از هجرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله، از مکه به مدینه مى گذشت که “آقا میرزا احمد” صاحب پسر شد. سر به خاک سائید و طلوع آفتاب زندگى در خانه‌اش را سپاس نهاد. در کنار بستر کودک جاى گرفت، بغل کرد، بوسید و بوئیدش. اشک شوق از دیدگانش بسان مرواریدى بر گونه کودک غلطید. سیماى طفل با جذبه و نورى که در آن بود، پدر را از خود برده بود. چشم از رخ فرزند برنمى داشت. پدر نام فرزندش را “عبدالحسین” نامید تا در سیر امامت و شهادت و حماسه و ایثار گام نهد و بدین صورت عشق وافر خود به پیشواى سوم شیعیان را از خود متبلور ساخت .

2- خاندان پاک علامه
شیخ احمد امینی تبریزی،(1) پدر بزرگوار علامه امینی از عالمان با تقوا بود و مردم به ایشان همواره به دیده احترام می‌نگریستند. ایشان در سال 1287 هـ.ق در سَردها از توابع تبریز به دنیا آمد. میرزا احمد از فقها و مجتهدین زمان خود و در زهد و پارسایی زبانزد عموم بود. او در سال 1304 ه.ق به تبریز مهاجرت نمود و برای همیشه ساکن آنجا گردید. 
برخی آثار به یادگار مانده از ایشان عبارتند از: شرحی بر قصیده المفجع و تعلیقاتی بر مکاسب شیخ انصاری. این مرد بزرگ در سال 1370 ه. ق، دیده از جهان فرو بست و در قبرستان نو شهر مقدس قم دفن گردید.
پدربزرگ علامه امینی، مولی نجفقلی مشهور به امین الشرع بود که نام خانوادگی علامه نیز از همین لقب گرفته شده است. ایشان در سال 1257ه. ق، در روستای سَردها ـ از توابع تبریز پا به عرصه هستی نهاد و به یادگیری دانش و ادب پرداخت. وی نیز بعدها ساکن شهر تبریز گردید. مردی زاهد، فاضل، پرهیزگار و ادیبی برجسته بود که به گردآوری اخبار ائمه اطهار علیهم السلام علاقه بسیاری داشت و چند مجموعه روایت نیز تدوین کرده و اشعاری به فارسی و ترکی از وی به جا مانده است. او در شعر خود به “واثق” تخلص می‌کرد و نقش مُهر او – آن طوری که در پشت برخی از رسائلش مشهود است – ” الواثق بالله الغنیِ عبدهُ نجفقلی” بوده است . وی در سن 83 سالگی در سال 1340ه. ق از دنیا رفت و در وادی السلام نجف اشرف به خاک سپرده شد.(2)
واقعه عجیبی در مورد مرحوم نجفقلی نقل می‌کنند که ایشان بعد از رحلت، در تبریز دفن شدند اما بنا بر وصیت خود ایشان، جنازه آن بزرگوار پس از گذشت 13 سال به نجف اشرف منتقل گردید و در قبرستان وادی السلام آرام گرفت.(3) کسانی که در آن روز حضور داشتند نقل می‌کنند که پیکر ایشان پس از 13 سال کاملا سالم بود. (4)     

3- دوران کودکی و جوانی علامه
کودکی عبدالحسین مانند دیگر همسالانش سپری نشد، بلکه او از همان کودکی، استعداد و تیزهوشی عجیبی از خود نشان می‌داد. وی از آغاز زندگی، با حافظه قوی و سرعت عجیبش در درک مسائل دینی،(5) همه نگاه‌ها را به خویش جلب کرد. روح پرسشگر و جست و جوگر عبدالحسین نمی‌گذاشت تا او مانند دیگر کودکان باشد. هر کس در کودکی او را درک می‌کرد، از تیزهوشی وی خبر می‌داد.(6)
خانوده مذهبی و علاقه‌مند به دانش و معرفت علامه نیز، زمینه رشد و تعالی عبدالحسین را آماده کردند. ایشان شاگردی و یادگیری را در محضر پدر بزرگوارش آغاز نمود و با مبانی دانش آشنا شد.
پدر؛ ادبیات فارسی، عربی، منطق و تا اندازه‌ای فقه و اصول را به فرزندش آموخت. در کنار اینها، عبدالحسین به کتاب‌های حدیثی و اعتقادی نیز اشتیاق زیادی داشت، ولی با این همه، «قرآن و نهج‌البلاغه دو کتاب گرانقدر برای آموزش این محصل جوان بود.»(7)
از همان کودکی، وجود عبدالحسین از آیه‌های قرآن و سخنان والای امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام و امامان دیگر پر شد. پس، عشق به اهل‌بیت علیهم السلام در تار و پود وجودش نفود کرد.
بدین ترتیب، علامه امینی با کوشش علمی و با استعداد و پشتکار خویش، خانواده و اطرافیانش را به آینده خود امیدوار می‌ساخت.
علامه در سن 16 سالگی برای ادامه تحصیل راهی نجف اشرف شد و تا حدود سن 32 سالگی در آنجا مشغول کسب معارف الهی بود. در این سالها در محضر اساتیدی چون: آیه الله سید محمدبن محمدباقر الحسینی فیروزآبادی، آیه الله سید ابوتراب بن ابوالقاسم خوانساری، آیه الله میرزا علی بن عبدالحسین ایروانی و آیه الله میرزا ابوالحسن بن عبدالحسین مشکینی زانوی ادب زده و کسب علم نمودند .
ایشان در سن 32 سالگی به زادگاه خود تبریز مراجعت نموده و برای مدت کوتاهی در آنجا ماندگار شد. اوقات ایشان در آن ایام به تدریس و تحقیق مصروف گردید و در آن زمان بود که کتاب نفیس تفسیر فاتحه الکتاب توسط ایشان به نگارش درآمد.
علامه امینی(ره) که عشق امیرالمومنین علی علیه السلام در جانش شعله‌ور بود، بیش از این در فراق از حضرتش تاب نیاورده و مجدداً راهی نجف اشرف شد.
ایشان در نجف ضمن تحقیق و مطالعه فراوان در مجالس اساتید برجسته و مراجع تقلید آن روزگار به استمرار حاضر می‌شدند و در ضمن آن بود که از جهت علمی و تقوا به مرتبه والای اجتهاد نائل گردیده و همچنین از علما و مجتهدین بزرگ آن عصر اجازه روایت نیز دریافت داشتند. بعضی از مشایخ روایت ایشان عبارتند از:
آیه الله سید ابوالحسن موسوی اصفهانی، آیه الله شیخ علی اصغر ملکی تبریزی، آیه الله شیخ محمد محسن (آقا بزرگ) تهرانی.
علامه امینی(ره) در مقام اجتهاد، منزلت و جایگاه والایی داشتند و بیشتر ساعات ایشان به تحقیق و مطالعه می‌گذشت. و از منابع علمی اسلامی توشه برمی‌گرفت. ایشان در تفسیر، حدیث، تاریخ و علم رجال صاحب‌نظر بودند. (8)

4- زهد و عبادت علامه
ایشان در زهد و تقوا و ورع مراقبت شدید داشتند. در امور دینی، متعبد و تسلیم در مقابل اوامر الهی بودند. اخلاق خوش و همت بالایی داشتند و شاید همین همت ایشان، باعث موفقیت‌شان شده، چرا که در مسیر رسیدن به هدفشان، موانع، باعث عقب نشینی و ناامیدی ایشان نمی‌شد. با داشتن این همه علم و دانش متواضع بوده و کبر و غروری در وجود ایشان دیده نمی‌شد.
مرحوم علامه بسیار مراقب زبان خود بودند نقل شده است که هیچگاه کسی حرف رکیکی از ایشان نشنیده بود. در مورد پدرشان نیز می‌گویند آنقدر با اخلاق و سلیم النفس بودند که کسی ایشان را جز در مسائل مذهبی، خشمگین ندید. و چنان آداب را رعایت می‌نمودند که کسی کلام زشتی هرگز از ایشان نشیند.
توکل و انقطاع علامه امینی از غیر، زبانزد عام و خاص بود. علامه هرگاه با مشکلی مواجه می‌شدند متوسل به اهل‌بیت، خصوصا امیرالمومنین علی علیه السلام می‌شدند.  
علامه امینی عقیده‌شان بر این بود که اساس خلقت بنا بر محبت است. ایشان می‌گفتند که تمام عبادات ناشی از محبت است. (هل الدین الا الحب). هر چقدر محبت به خدا بیشتر باشد، از معاصی و گناهان بیشتر دوری می‌شود. مرحوم علامه می‌گفتند: کسی که توجه‌اش در نماز کم است مشکل محبتی دارد.
ایشان در عبادات هم کوشا بوده و به اقامه نماز شب مقید بودند. همواره پس از نماز صبح، مشغول قرائت قرآن می‌شدند که با تدبر و تامل همراه بود.
علامه امینی یکی از مسائل اساسی که در زندگیشان خیلی مهم بوده توجه به قرائت قرآن و انس با قرآن بوده است. ایشان در ماه مبارک رمضان خود را برای روزه‌داری و عبادات از کارهای دیگر فارغ می‌کردند و در این ماه 15 ختم قرآن داشتند. چهارده ختم به نیت چهارده معصوم علیهم السلام و یک ختم به نیت پدر و مادر خود. و در ماههای دیگر حداقل یک ختم قرآن داشتند. تاثیر این قرائت‌ها و انس با قرآن در قلم ایشان دیده می‌شود چرا که نوشته‌های ایشان بسیار روان و محکم است و البته تاثیر آن در الغدیر بسیار مشهود می‌باشد که استشهادهایی که ایشان در الغدیر به آیات قرآن داشته‌اند به گونه‌ای بوده که انگار این آیه برای آن موضوع مطروحه نازل شده است.(9)

5- خصوصیات اخلاقی و اوصاف علامه
1-عشق به ائمه(علیهم السلام)
علامه امینى به پیامبر و ائمه(علیهم السلام) بسیار عشق مى ورزید. همین عشق بود که وى را مجددا از تبریز به نجف اشرف کشاند. هم چنین با همین عشق و انگیزه به تالیف دائره المعارف بزرگ الغدیر دست زد و چهل سال تحقیق و تلاش کرد . هرکس که شعله عشقى به ائمه (علیهم السلام) در وجودش بود، علامه امینى را که مى دید، عشقش شعله ور و محبتش به اهل بیت(علیهم السلام) بیش تر مى شد. وقتى نام على(علیه السلام)، فاطمه(سلام الله علیها) و امام حسین(علیه السلام) را مى شنید، بى اختیار گریه مى کرد . در سخنرانى ها از ولایت آنان مى گفت و سعى داشت تا مردم با اهل بیت (علیهم السلام) بیش تر آشنا شوند.
علامه امینى به ائمه (علیهم السلام) به خصوص امام على (علیه السلام) به قدرى عشق مى ورزید که همیشه آن ها را ناظر و راهنماى خود مى دانست.

2-تزکیه نفس
عالمان دین همواره در اندیشه تربیت نفس خود هستند و آن را از ضروریات مى دانند، زیرا معتقدند که انسان از راه تزکیه و تربیت نفس مى تواند به قله انسانیت و ملکات اخلاقى برسد. علامه امینى بسان استادان خود و پدر و جدش، در مرحله تهذیب نفس و ملکات باطنى و انجام عمل صالح، نمونه دوران بود. وى در این باره مى گوید: “و از راه اعمال صالحه و مداومت در ادعیه و تفکر در زیارات ماثوره انسان به حقایقى برخورد مى کند که پیش سالک دانستنى است نه گفتنى”.

3-اراده قوى
علامه امینى داراى اراده اى پولادین بود. وى قبل از تصمیم، درست فکر مى کرد و تمام جوانب مسئله را دقیقا بررسى مى کرد و به تحلیل آن مى نشست، آن گاه عزم را جزم مى کرد و با پشت کارى قوى به پیش مى تاخت. سفرهاى وى به بسیارى از کشورها و استنساخ بسیارى از نسخ کتابخانه هاى خارج از کشور ناشى از همین اراده قوى او بود. علامه امینى براى کشف میراث عظیم اسلامى زمان نمى شناخت، همواره از این کشور به آن کشور، از این کتاب خانه به آن کتاب خانه و از مکه تا رامپور مى رفت تا میراث گران سنگ عالمان گذشته را شناسایى و مطالعه کند. وقتى انسان با آثار او آشنا مى شود، متوجه مى شود که امینى چگونه به تنهایى کار یک گروه توانمند و منسجم، طرح عظیم الغدیر را به پایان رساند.

4-مصلح دینى و اجتماعى
متاسفانه در عصر علامه امینى بعضى از نویسندگان عرب در آثار و تالیف هاى خود به چالش با اندیشه شیعه پرداختند و از تهمت و افترا به تشیع دریغ نکردند. علامه امینى از این روش نادرست بسیار نگران بود و به شدت با آن مبارزه کرد. به همین رو با بسیارى از دانشمندان و عالمان دین از طریق نامه یا ملاقات حضورى تماس حاصل کرد و آنان را به درست نویسى و حق جویى دعوت کرد و از آنان خواست تا جلو نویسندگان کج اندیش را با پاسخى علمى و منطقى بگیرند. ایشان همواره از دانشوران و پژوهش گران مى خواست تا از نگارش و سخنرانى هاى تفرقه افکن بپرهیزند.
علامه امینى تالیف کتاب الغدیر را بر این اساس آغاز کرد و هیچ کس پس از مطالعه این دائره المعارف بزرگ احساس نادرستى از آن نداشت. استاد محمدرضا حکیمى در این باره مى گوید: “صاحب الغدیر در خلال هزارها صفحه مطالعه خویش در کتب قرون گذشته معاصران، به صدها تعبیر رکیک، توهین، جعل، افترا، فحش و هتک مقدسات برخورد کرده است چنانکه خود با لحنى دردناک از آن ها یاد مى کرد با این همه در سراسر 4513 صفحه الغدیر (تا این جا که چاپ شده است) همواره وقار یک مصلح دل سوز را با خود داشته و به تعبیر خود (به اقتباس از قرآن کریم) « واذا مروا باللغو مروا کراما » بوده است.”

5-ابهت علامه
علامه امینى ابهت زیادى داشت. او از یک سو مردى سفر کرده بود و با عالمان بسیارى از کشورها به گفت وگو نشسته بود، آثار فراوانى از دانشمندان سنى را دیده و خود مجتهدى وارسته و آشنا به نیازهاى روز و دل سوخته و عاشق ائمه(علیهم السلام) بود و از سوى دیگر اندامى رشید، قامتى بلند، استخوان بندى درشت، چشمانى سیاه و درشت داشت. سوز ایمان و اخلاص در عمل او شهره آفاق بود. هرگاه وارد مجلسى مى شد، همگان به احترام او مى ایستادند، کسى را یاراى تکلم با او نبود مگر بعد از آن که تبسمى مى کرد، و با آرامى با مخاطب سخن مى گفت.

6-امانت دارى
علامه امینى در تحقیق و نگارش، امانت دار بود. اگر مطلبى را از جایى نقل مى کرد، دقیقا آدرس آن را مى نوشت. وى با خلوص تمام به نقل و نقد تاریخ مى پرداخت و در این راه تقوا را پیشه خود ساخته بود.

7-قاطعیت
علامه امینى بسیار قاطع بود و صریح سخن مى گفت. او قبل از نگاشتن و سخن گفتن، درست مى اندیشید و بسیار مطالعه مى کرد و بعد از آن که کاملا مجهز مى شد با خلوص نیت به وظیفه اش عمل مى کرد و هرگز از ارزش ها و حقیقت ها یک گام به عقب نمى نشست و خیلى صریح و با برهان، حق را براى حق طلبان عصر خود و آیندگان حق جو بازگو مى کرد. (او به اقتضاى بحث علمى و رعایت واقع تاریخى، پژوهش هاى خویش را با کمال حریت و قاطعیت دنبال مى کرد و براى زنده نگاه داشتن شعله ولاى على در جان ها، زبان آتشین خویش را هیچ گاه میان سخن به کام نمى برد. راست و صریح و قاطع سخن مى گفت و مدرک ارائه مى داد.)

6- زیارات و توسلات
علامه امینی می‌فرمودند که موضوع “زیارات” و “ادعیه” بدان گونه‌ که در مکتب تشیع مطرح شده در هیچ دین و مذهبی طرح نگردیده است. و اگر کسی با این زیارات و ادعیه مانوس بشود و متوجه باشد که چه می‌خواند و فلسفه و حکمتش را بداند، این فرد، شیعه بی‌سوادی نمی‌شود. ایشان می‌گفتند کسی که زیارت جامعه کبیره را بخواند و بداند که چه می‌گوید این فرد، شیعه بی‌سواد نیست. چرا که می‌فهمد دین یعنی چه.
علامه امینی روی توسلات خیلی تکیه می‌کردند. ایشان شدیداً به زیارت جامعه کبیره، زیارت امین الله و زیارت عاشورا معتقد و مقید به خواندنش بودند. و بسیاری از ادعیه را حفظ بودند.
یک قسمت عظیمی از زندگی مرحوم علامه را ادعیه و توسلات و تمنای از اهل‌بیت و خصوصاً زیارات پر کرده بود. ایشان هر شب به زیارت حرم امیرالمومنین علی علیه السلام مشرف می‌شدند و آنقدر آداب را در زیارت رعایت می‌کردند که مردم می‌ایستادند و به ایشان می‌نگریستند که آداب را بیاموزند. ایشان با کمال خضوع و خشوع و با حزن، بالای سر امام می‌نشستند و با برخی الفاظِ زیارات با امام سخن می‌گفتند و آنقدر اشک می‌ریختند که بر روی محاسن‌شان جاری می‌شد و آنقدر غرق زیارت می‌شدند که اکثراً از یک ساعت هم می‌گذشت.
علامه امینی وقتی در حرم این الفاظ را می‌خواند که: ‌اشهد انّک تسمع کلامی و ترد سلامی، یقین داشت که مقابل حضرت نشسته و با ایشان صحبت می‌کند و جوابش را نیز از حضرت می‌گیرد. و این رتبه‌ی خیلی بالایی در ولایت است. 
ایشان اکثراً وقتی به زیارت حرم حضرت سیدالشهدا علیه السلام مشرف می‌شدند با پای پیاده می‌رفتند. و مسئله قابل توجه اینست که ایشان از راه اصلی نمی‌رفتند بلکه مسیر را از میان روستاها انتخاب می‌کردند و شب را به صورت ناشناس در منزل آنها می‌ماندند و در آنجا به سخنرانی در باب معارف دین و اهل‌بیت علیهم السلام می‌پرداختند و بدین وسیله طعم شیرین معارف الهی را به کامشان می‌نشاندند.

7- یقین به جواب در توسل
فردی به نام دکتر محمد عبدالغنی حسن که شاعر برجسته عرب و از علمای مصر بودند بعد از این که آقای امینی، الغدیر را برای ایشان فرستادند یک شعری برای علامه سرود و فرستاد که از ایشان تقدیر کردند.
آقای امینی نامه‌ای برایشان فرستادند که من از شما ممنونم که این شعر را برای من سروده و فرستادید. اما چرا اصل را گذاشتید و فرع را گرفتید. ای کاش شما غدیریه می‌سرودید و نام خود را میان غدیریه سراها مضبوط و ماندگار می‌کردید و دوستی خود را نسبت به امیرالمومنین نشان می‌دادید.
می‌گویند که 2 ماه پاسخ نداد بعد از 2 ماه نامه ایشان آمد که من به این علت پاسخ نامه شما را دیر دادم که در این دنیا یک دختر بیشتر ندارم و او نیز بیمار شده و اطباء نیز از مداوا کردن او ناامید شده‌اند و دخترم در حال احتضار است. به این علت اصلاً حال شعر گفتن نداشتم. ولی چون شما امر کرده بودید با چشم گریان این غدیریه را سروده‌ام و برایتان فرستاده‌ام.
این نامه روز پنج شنبه به دست علامه رسیده بود. علامه امینی شب به حرم امیرالمومنین علی علیه‌السلام مشرف شدند. فردای آن روز نامه‌ای به فرزندشان حاج آقا رضا دادند و گفتند که این نامه را برای محمد عبدالغنی حسن پست کن. من دیشب که به حرم رفتم غدیریه این فرد را برای امیرالمومنین علیه السلام  خواندم و فکر می‌کنم ان شاءالله شفای دختر را گرفتم.
این ماجرا به این معناست که علامه اینقدر با اطمینان از ارتباط شان با امام صحبت می‌کردند.
نامه علامه ارسال شد و دو هفته بعد جواب محمد عبدالغنی حسن رسید که سبحان الله، همان شبی که شما می‌گویید در حرم غدیریه مرا خواندید، دخترم تب شدیدی کرد و بعد از آن بهبود یافت. و الان شکوفه خانه من است و این از معجزات مولا امیرالمومنین است.

8- ورد زبان علامه امینی
علامه امینى هواخواه على علیه السلام بود و خود مى دانست که على علیه السلام او را به شهر خویش فراخوانده است از اینرو ملامت سرزنشگران و کوردلان را به هیچ انگاشت و زیر لب زمزمه مى نمود:
ملک در سجده آدم، زمین بوس تو نیت کرد          که در حصن تو لطفى دید بیش از حد انسانى

9- غواص بحر معانى
شهر نجف با سابقه دیرینه از عصر شیخ طوسى مهد علم و تقوا و فضیلت بود و بزرگ دانشگاه عالم تشیع محسوب مى گشت و با آشفته بازارى که در ایران – در آغاز کودتا و سپس سلطنت رضاخان – به وجود آمده، محل مناسبى براى تحصیل به شمار مى رفت. و امینى در صدد بود با تحصیل در عتبات به جهاد علمى پردازد، عالمى فریادگر شود و مسیر حق را تداوم بخشد. وى با هجرت به نجف در صدر تکمیل معارف الهى بود. از اینرو در مکتب درس حضرات آیات سیدمحمد فیروز آبادى – متوفى 1345 هجرى قمرى – و سید ابوتراب خوانسارى – متوفى 1346 هجرى قمرى – حاضر شد.
علامه امینى در اولین تالیف خویش ابداع و ابتکارى به کار برد که پیش از آن کسى به انجامش موفق نشده بود. با تالیف گرانبهاى”شهداء الفضیله” گوى سبقت را از همگان ربوده و بر گذشتگان و معاصران خویش برترى یافت. از کتاب‌هاى قدیمى که در معرض نابودى و فراموشى بود گزارشاتى درباره علماى گذشته و قریب العهد فراهم آورده و به جاودانگى رساند. بدین منظور بار سفر بسته و کشورها را پیموده تا با رنج بسیار، که براى هر کس ‍ تحمل پذیر نیست، این مجموعه از شرح حال را گرد آورد. کتابخانه‌هاى ایران و عراق را زیر پا گذاشته و در کتاب‌هاى خطى کمیاب به دنبال مردانى گشت که به راه حق شهید گشته‌اند، وى پس از صرف سال‌ها و ماه‌ها این مهم را به انجام رساند و پس از این تالیف به عنوان مجاهدى نستوه زبانزد خاص و عام شد.
برخى از دانشمندان اسلامى که با تقریظ‌هاى خود، این اثر جاودانه را ستودند عبات‌اند از:
1- بزرگ مرجع شیعه آیه الله سیدابوالحسن اصفهانى.
2- آیه الله العظمى حاج آقا حسین طباطبایى قمى .
3- آیه الله شیخ محمدحسین غروى اصفهانى.
4- علامه محقق شیخ آقا بزرگ تهرانى .
به این ترتیب علامه امینى، با “شهداء الفضیله” مواضع صد و سى تن از علماى دین و پیروان على علیه‌السلام و آل على علیه السلام را از قرن چهارم تا چهاردهم به رشته تحریر در آورد. تا امت اسلامى همچنان سرفراز و استوار در مقابل فتنه‌هاى دشمنان ایستادگى نمایند.
زمانى که استعمارگران با ترتیب دادن جنگ‌هاى جهانى در صدد برآمدند تا ملل اسلامى را مورد تجاوز قرار داده و جزو مستعمرات خویش درآورند. امینى با تالیف کتاب شریف شهداء الفضیله؛ بزرگ اسوه‌هاى شجاعت و ایثار را در مقابل مردم غیور مسلمان سامان داد و آنان را به پایدارى و استقامت فراخواند.
علامه امینى به عنوان محدث، مفسر، فیلسوف و متکلم و فقیه دست به تحقیقات دامنه دارى مى زند. شیخ بزرگوار در صدد است فلسفه سیاسى اسلام را در هر صورت ممکن براى مردم کوچه و بازار هم قابل فهم نماید. هر چه که بعضى از بزرگان علم هم از آن غافل مانده‌اند.
با تحقیق و تعلیق بر کتاب “کامل الزیارات” ابن قولویه قمى که از مشایخ شیعه محسوب مى گردد، معتبرترین متون زیارات را در اختیار امت اسلامى قرار مى دهد و با تالیف “ادب الزائر لمن یممّ الحائر” که شرح آداب زیارت حضرت امام حسین علیه السلام است، فلسفه زیارت را بیان مى دارد.
در این باره شیخ مصلح، عبدالحسین امینى سالهاست که در پاى مکتب درس اساتید بزرگى نشسته و فقه و اصول و فلسفه و کلام اسلامى را فراگرفته است. از این رو “ثمرات الاسفار” را در دو جلد فراهم مى آورد و بر “رسائل” و “مکاسب” شیخ اعظم انصارى حاشیه مى نویسد. همچنین رساله‌اى درباره “نیت” مى نگارد و رساله‌اى در بیان “حقیقت زیارت”، تا به علماى پاکستان پاسخ داده باشد و “رساله‌اى در علم درایه الحدیث.”
علامه امینى با تالیفات گرانقدر خویش بنیه علمى و نهاد وقاد خود را در معرض معاصران قرار مى دهد و از حضرت آیه الله العظمى سید ابوالحسن اصفهانى و حضرت آیه الله علامه حاج میرزا محمدحسین نائینى و حضرت آیه الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى و حضرت آیه الله شیخ محمدحسین کمپانى اصفهانى، اجازه اجتهاد دریافت مى دارد. و به زادگاه خویش تبریز باز مى گردد تا امین الشرع دیار خویش باشد. اما دل او دگربار آهنگ نجف مى کند.
اینک او رو به قرآن کریم آورده است تا برنامه زندگى بشر و سعادت و خوشبختى و کام روائى وى را از کتاب الهى استخراج نماید. شاگرد مکتب وحى آیاتى از کتاب مبین را برمى گزیند و به تفسیر آن مى نشیند.
– سوره اعراف، آیه 172، “میثاق الاول. “
–  سوره اعراف، آیه  180.
–  سوره واقعه، آیه 7 .
–  سوره مؤمن، آیه 11.
آنگاه “العتره الطاهره فى الکتاب العزیز” را مى نگارد و حق اولویت و مولویت خاندان رسالت را تبیین مى نماید.

10-شهر آرمانى غدیر
تالیف رسالات گوناگون، جان شیفته وى را خشنود نساخت. لذا بر آن شد، مدینه فاضله اسلامى را به  امت اسلامى عرضه دارد و داستان سال دهم هجرت را در خاطره‌ها زنده کند و آن زمانى است که استعمارگران با حیله‌هاى خاص خود امپراطورى عثمانى را از بین برده‌اند و در عرصه عقیدتى، دولت سنى مذهبى را که به عنوان حکومت اسلامى بر سرزمین پهناورى حکومت مى کرد، از صحنه خارج ساخته‌اند. علامه امینى به عنوان آسیب شناس اجتماعى، اینگونه تشخیص داد که با زوال دولت عثمانى نباید به دولت‌هاى استعمارگر اجازه داد، تا جایگزین دولت؛ ولو ظاهراً اسلامى شوند.
از دیدگاه او، امت اسلام که با زوال دولت 623 ساله عثمانى روبرو گشته است، و تلخى هاى بسیار چشیده، بهتر است، نظام مدینه فاضله اسلامى را که در آن اصل بنیادى غدیر مطرح است، تجربه نماید. نظامى که پیامبر جز به آن سفارش نفرموده است .
علامه امینى با تالیف “الغدیر” خاطرات عصر نبوى را تجدید مى کند، عصرى که سرورى از آنِ امت قرآنى است و رسول اکرم صلى الله علیه و آله رهبرى آن را بر عهده دارد و بعد از خود، ولایت على بن ابى طالب علیه السلام را معرفى کرده است .
امینى، احیاگر سنت نبوى ، با “الغدیر” جلوه‌هاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطره‌ها زنده مى دارد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى، جریان غدیر خم را یادآور مى شود.
امینى در عصرى زندگى مى کند که شکست دولت عثمانى روى داده است. شکستى که اگر”اصل غدیر” و رهبرى امت آنگونه که پیامبر اسلام و قرآن کریم فرموده، اجرا مى گردید، روى نمى داد و انگلیس را جرات آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.
امینى علاوه بر این که با رجوع به قرآن و سنت و رعایت موازین “سند شناسى”  و “نقد حدیث” حقائق غیر قابل انکارى را پیش چشم امت اسلامى نهاد و مساله اختلاف اهل یک کتاب و قبله را از میان برداشت جهانیان را به این مساله واقف ساخت که فلسفه امامت و رهبرى از اصول شناخته شده تشیع، از مبانى اصیل اسلامى است .
علامه مصلح با نقد آثار و تالیفات کسانى چون “ابن تیمیه”، “آلوسى”، “قصیمى” و “رشید رضا” در صدد برآمد وحدت و اخوت اسلامى را در جهان اسلام بگستراند و تخم‌هاى نفاق و تفرقه را بخشکاند. وى در پى اسناد حدیث غدیر، بیست و چهار کتاب تاریخى، بیست و هفت محدث و چهارده مفسر قرآن و هفت متکلم اسلامى را مى یابد که به نقد حدیث غدیر پرداخته‌اند. آنگاه راویان حدیث غدیر از صحابه پیامبر صلى الله علیه و آله را به ترتیب حروف الفبا ذکر مى کند.
وى یکصد و ده تن از اصحاب را نام مى برد که حدیث غدیر را روایت کرده‌اند و به نام هشتاد و چهار تابعى اشاره مى نماید. سپس طبقات راویان حدیث غدیر از علما را بر مى شمارد از علماى قرن دوم هجرى تا قرن چهاردهم سیصد و شصت تن را ذکر مى کند که به نقل از حدیث شریف غدیر موفق شده‌اند و علامه مجاهد براى یافتن مدارک معتبر بارها به اقصى نقاط جهان مسافرت مى نماید تا آنچه را که از دین الهى در مورد خلافت کبرى فرود آمده، به امت اسلام برساند. وى نخست در کتاب گرانقدر الغدیر به آیاتى که در خصوص امیرمؤمنان على علیه السلام فرود آمده، مى پردازد، برخى از این آیات نورانى عبارتند از:
آیه تبلیغ، آیه اکمال دین، آیات سوره معارج، آیه ولایت، سوره هل اتى . همچنین احادیث نبوى و سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله را با آمیختگى شگرفى در آغاز و انجام سخن و یا در مقام استدلال و تایید و تضمین یادآور مى شود که بعضى از این احادیث به قرار زیر مى باشند: 
حدیث غدیر و ولایت، حدیث اخاء، حدیث منزلت، حدیث ثقلین، حدیث على مع الحق و الحق مع على، حدیث تبلیغ، حدیث انذار العشیره، حدیث ان علیا اول من اسلم و آمن و صلى، حدیث ردالشمس، حدیث سد الابواب، و صدها حدیث دیگر که در فضل و بزرگى وصى بر حق حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله، بر زبان پیامبر اسلام جارى گشته است .
دکتر سیدجعفر شهیدى که خود در نجف و تهران از یاران آن فرزانه بود، نقل مى کند که روزى علامه امینى به من گفت:
«براى تالیف “الغدیر” ده هزار جلد کتاب خوانده‌ام.»
وى در ادامه سخن مىگوید:
“او مردى گزافه گو نبود. وقتى مى گفت کتابى را خوانده‌ام، به درستى خوانده و در ذهن سپرده و از آن یادداشت برداشته بود.”
علامه نستوه پس از بررسى اسناد حدیث غدیر و اثبات واقعه مهم عصر نبوى، شاعران چهارده قرن را که از سفره قرآن توشه برداشته بودند، به شهادت آورد. تا هم یادى از نام آوران و مبارزان مکتب ارجمند علوى کرده باشد و هم فضایل امام على علیه السلام، وصى حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله را به اثبات رساند. وى ادب متعهد شیعى را یکى دیگر از حجت‌هاى واقعه غدیر دانست و براى فراهم آوردن شعر بزرگ مردان فضیلت سال‌ها تلاش پیگیر نمود. تا علاوه بر گردآورى شعر حماسه سرایان غدیر، اشتباهات عمدى محققین مغرض را بر ملا سازد. ((((او برای تقویت آنچه می‌خواست بنگارد رنج سفر به شهرها و کشورهای مختلف را بر نفس خویش هموار نمود. تشنه دانایی و تدبر بود و این تشنگی او تنها با درنوردیدن بوستان العلما کاهش می‌یافت. او همه کتاب‌های خطی و چاپی کتابخانه مرحوم سید محمد باقربحرالعلوم، کتابخانه مرحوم آیت‌الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاء، کتابخانه شیخ فرج الله نجفی و کتابخانه حسینیه شوشتری‌ها را مطالع نمود. نقل است که برای مطالعه در این کتابخانه علامه سر شب وارد آن می‌شد و مدیر کتابخانه در ر ا به روی آن بزرگوار قفل می‌نمود و صبح روز بعد در را می‌گشود. مرحوم امینی سپس به مطالعه کتابخانه‌های کربلا پرداخت. همه کتب خطی و چاپی کتابخانه‌های کاظمیه، بغداد، سامرا، حلّه و بصره نیز توسط آن عالم روحانی به طور کامل مطالعه شد.
مرحوم علامه سپس برای مطالعه به ایران آمد و به مطالعه کتب خطی و چاپی کتابخانه‌های آستان قدس رضوی، مجلس شورای ملی، مدرسه سپهسالار، ملک و کتابخانه ملی در تهران، کتابخانه آیت‌‌الله بروجردی در بروجرد و کتابخانه سردار کابلی در کرمانشاه پرداخت. مرحوم علامه در سال 1380 قمری به هند رفت و به مطالعه کتب خطی و چاپی در کتابخانه‌های آن دیار پرداخت. در سال 1384 قمری علامه به سوریه رفت و به مطالعه کتابخانه‌های دمشق و حلب پرداخت و پس از آن در سال 1387 قمری راهی ترکیه شد تا به مطالعه کتاب‌های آن دیار بپردازد. علامه در این سیر پژوهش و مطالعه از نسخه های خطی نفیس و منحصر به فرد این کتابخانه‌ها نسخه برداری کرده است.
علامه خود چنین فرموده است: «من برای نوشتن الغدیر، ۱۰ هزار کتاب را از بای بسم الله تا تای تمت خوانده‌ام و به ۱۰۰ هزار کتاب مراجعه مکرر داشتم.». منبع :روزنامه سیاست روز))))
سال 1364 / 1324 چاپ اول کتاب الغدیر در نجف آغاز مى شود و تا نُه جلد آن به طبع رسیده و در سراسر ممالک اسلامى و غیر آن منتشر مى گردد. با انتشار کتاب گرانمایه “الغدیر” سیل نامه‌ها و ستایش‌ها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال مى شود. این تقریظ‌ها گاه از دانشمندان بزرگ شیعه و اهل سنت است و گاه از پادشاهان کشورهاى اسلامى .
نکته واحدى که در تمام ستایش‌ها به چشم مى خورد. پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامى و بنیان حکومت دینى و مذهبى اسلام . پادشاهى فرصت طلب درصدد هستند تا این جنبش دینى را به نفع خود به پایان رسانند ولى دانشمندان از جایگاهى بى غرضانه به مساله مى اندیشند و در حقیقت زنجیر متصل به وحى را بعد از قرن‌ها به راهنمایى مصلح بزرگ حضرت علامه امینى مى یابند.
شیخ محمد سعید دحدوح از دانشمندان متتبع و امام جمعه و جماعت “اریحا” از نواحى حلب نامه‌اى ادیبانه به مؤلف “الغدیر” نگاشته و در آن اینگونه مى گوید:
«آقاى من، کتاب “الغدیر” را دریافت کردم و آن را مورد مطالعه قرار دادم … قبل از آن که در امواج انبوه معانى آن وارد شوم نیروى فکر و اندیشه‌ام در آن شناور گشت و شمه‌اى از آن را با ذائقه روحى خویش چشیدم. احساس نمودم که این همان یگانه سرچشمه و منبع آب گوارائى است که هرگز دگرگون نشود. این منبع جوشان معانى از آب باران صاف تر و گواراتر و از مُشک خوشبوتر است… .»

11- درد دل علامه امینی
یک سخنی از علامه امینی نقل کردند، که انسان را منقلب می کند
ما یک «الغدیر» می شنویم و خیلی گذرا عبور میکنیم. یازده جلد چاپ شده و یازده جلدش چاپ نشده است.
بیست و دو جلد کتاب تحقیقی! خدا می داند که این مرد در راه نوشتن این کتاب، فانی شد! چه زحمت های طاقت فرسا!
می گویند بعد از نوشتن الغدیر گفته بود: «روز قیامت با دشمنان امیرالمؤمنین مخاصمه خواهم کرد! همان طور که آنها وقت آقا را گرفتند، وقت مرا هم گرفتند؛ و گرنه من میخواستم معارف امیرالمؤمنین را گسترش بدهم؛ اینها آمدند مرا وادار کردند که من در اثبات امامتش کتاب بنویسم!»
وقتی می گویند: اول مظلوم عالم؛ بی جهت نیست! حضرت چقدر مظلوم باشد که بعد از قرنها، تازه در اثبات امامتش کتاب بنویسند!

12- ماجرائی ازمطالعات علامه امینی در هندوستان
این استاد بزرگوار و صاحب اندیشه برای نگارش چنین منبع پربار و عظیم تشیع، زحمت های فراوانی کشیده است و سختی مطالعه و تحقیقات بسیار و شبانه روزی را تحمل کرده است. همچنین، نقل کرده اند: ایشان برای مطالعه از صبح به کتابخانه ای در هندوستان می رفت و آن چنان غرق مطالعه می شد که حتی گذشت زمان را هم فراموش می کرد. یک بار مدیر کتابخانه هنگام عصر از کتابخانه بیرون می آید و درِ کتابخانه را قفل می زند، غافل از اینکه علامه امینی داخل کتابخانه است. روز بعد او وقتی به کتابخانه می آید، می بیند علامه در حال مطالعه است. به ایشان می گوید: شما کی آمدیده اید؟!
علامه پاسخ می دهد: از دیروز که من را در این کتابخانه زندانی کردی، تا الان در اینجا به سر می برم! (10)

13- حال علامه امینی در هنگام نوشتن الغدیر
خود آن بزرگوار در این‏باره می‏گوید: “هرگاه پشت میز می‏نشستم که الغدیر را بنویسم مثل اینکه حضرت علی(ع) را در کنار میز می‏دیدم که مطالب را به من دیکته می‏فرمود”. (11)

14- فرمایش علامه امینی : توضیح‌المسائلم «الغدیر» است
مرحوم آیت‌الله علامه عبدالحسین امینی از نظر فقهی نیز مرتبت علمی قابل قبولی در نجف داشت و برخی وی را تشویق می‌کردند که به سنت معمول فقیهان به جای نگارش الغدیر، به نوشتن رساله عملیه (توضیح المسائل) بپردازد، امینی در پاسخ می‌گفته که رساله من، توضیح المسائل من و برنامه من همین کتاب الغدیر است. (12)

15- خاطره ای از ایشان
علامه امینی (ره) سال‌ها در کشورهای مختلف مشغول جمع‌آوری اطلاعات و داده‌ها درباره این کتاب بود و عاشقانه پژوهش می‌کرد. به گفته یکی از بزرگان، زمانی که علامه  از سفر علمی و تحقیقی چندماهه‌اش به هندوستان بازگشت، از وی پرسیدند هنگام اقامتتان در هند، با گرمای آن کشور چه می‌کردید؟ اندکی تا‌مل کرد و سپس گفت: عجب، اصلا متوجه گرمای آنجا نشدم! امکانات اندک آن روزگار سبب می‌شد که امینی ساعت‌ها در کتابخانه بماند و کتاب‌ها را نسخه‌برداری کند. تمام تلاش وی بر این بود با بهره‌گیری از منابع مهم اهل سنت، حقانیت واقعه غدیر خم و جانشینی امام علی را اثبات کند. کتاب وی اکنون به دایره‌المعارفی ارزشمند و معتبر در راستای اثبات مهم‌ترین مولفه اعتقادی شیعه بدل شده است.(13)

16- الهام علوی
علامه امینی می فرماید: وقتی «الغدیر» را می نوشتم، خیلی مایل بودم کتاب «الصراط المستقیم» را هم ببینم. شنیده بودم نسخه خطی اش در نجف اشرف، نزد شخصی است؛ خیلی مایل بودم ایشان را ببینم و تقاضا کنم کتاب را امانت بدهندکه مطالعه کنم و سپس برگردانم.
یک شب، اوایل مغرب که می خواستم به حرم مطهر مشرف شود، دیدم همان شخص با یکی دو نفر از علما، در ایوان مطهر نشسته ومشغول صحبت است. خدمت ایشان رفتم و بعداز احوال پرسی، تقاضای خود را اظهار کردم. عذرهایی آورد. من گفتم: «اگر می خواهی،به من امانت ده و اگر نمی شود، به بیرونی منزلت می آیم وهمان جا مطالعه می کنم و اگر این را هم قبول ندارید، در دالان منزلت می نشینم و مطالعه می کنم».
گفتند: «خیر، نمی شود». سرانجام آن شخص گفت: «شما هیچ گاه این کتاب را نخواهید دید.» علامه امینی فرمودند: «مثل آن که آسمان را بر سر من زدند (نه از آن جهت که او قبول نکرد؛ بلکه از مظلومیت آقا امیرالمؤمنین علی(ع)، به حرم مشرف شدم و خطاب به آن حضرت عرض کردم: «چقدر شما مظلوم هستید! یکی از ارادتمندان و شیعیان شما کتابی را در فضایل و حقانیت شما نوشته است و یکی از ارادتمندان وخدمتگزاران شما هم می خواهد بخواند و به دیگران برساند. این کتاب، نزد یکی از شیعیان و اراتمندان شما و در محیط شیعیان شماست و در کنار قبر مطر شما تقاضای امانت گرفتن ویا اجازه مطالعه کتاب را میکنم؛ اما باز هم او از این کار ابا دارد. به راستی که مظلوم تاریخ و قرن هایی».
آن مرحوم فرمودند: «حال گریه عجیبی داشتم؛ به طوری که تمام بدنم تکان می خورد. ناگهان در قلبم افتاد که «فردا صبح به کربلا برو!» به مجرد خطور این خطاب در قلبم، دیدم حال بکا از میان رفته و یک شادابی مرا گرفت است. هر چه به خودم فشار آوردم به آن حال خوش و گریه و درد دل ادامه بدهم، دیدم هیچ نمی توانم و به کلی آن حال رفته و تنها یک مطلب در دل من جایگزین شده است «به کربلا برو!» از حرم مطهر به منزل آمدم». صبح به اهل منزل گفتم: «قدری صبحانه به من بدهید، می خواهم به کربلا بروم» گفتند: «چرا وسط هفته می روید و شب جمعه نمی روید؟»
گفتم: «کاری دارم.» به کربلا رفتم ویکسره به حرم مطهر حسینی مشرف شدم. در حرم مطهر به یکی از آقایان محترم اهل علم برخوردم. خیلی محبت و احوالپرسی کردند. گفتند: «آقای امینی! چه عجب، وسط هفته به کربلا آمده اید؟»
زیرا رسم علما آن بودکه پنج شنبه ها مشرف شوند تا زیارت شب جمعه را درک کنند.
گفتم: «کاری داشتم!» گفت: «آقای امینی، ممکن ست از شما خواهشی کنم؟» گفتم: بفرمایید! گفت: «تعدادی کتاب نفیس از مرحوم والد باقی است که بدون استفاده مانده و تقریبا محبوس است؛ بیایید ببینید، اگر چیزی به درد شما می خورد، به صورت امانت ببرید و بعد برگردانید.» گفتم: کی بیایم؟ گفت: «من امروز کتاب ها را بیرون می آورم و آماده می کنم؛ جناب عالی فردا صبح برای صرف صبحانه به منزل ما تشریف بیاورید. هم صبحانه صرف کنید و هم کتاب ها را ملاحظه بفرمایید.» قبول کردم و رفتم. مقدار بیست و چند جلد کتاب روی هم گذاشته بود. من تا نشستم دست دراز کردم و اولین کتاب را که برداشتم، دیدم نسخه ای بسیار پاکیزه، نفیس و جلد شده از کتاب «صراط مستقیم» است. حالت گریه شدیدی به من دست داد. صاحب خانه علت را جویا شد. من قضیه کتاب را در نجف نقل کردم. ایشان هم ازلطف الهی به گریه افتادند، کتاب مذکور و چند جلد کتاب نفیس دیگر را به امانت دادند و مدت سه سال نزد من بود تا بعد از به انجام رسیدن کارم به شخص مذکور بازگرداندم.(14)

17- عنایت امیرالمؤمنین(ع)
از قول آیت‌الله بهاءالدینی(ره) نقل شده است که: «علامه امینی(ره) برای تصنیف کتاب الغدیر به کتابی نیاز داشت، امّا هر چه گشت آن را پیدا نکرد تا آنکه متوسل به حضرت امیر(ع) شد. روزی در حرم به حالت توسل حضور داشت که دید عربی آمد و رو کرد به ضریح حضرت و جسارت‌آمیز اظهار کرد، اگر مردی، کار مرا انجام بده! مرد عرب رفت و هفته دیگر که باز علامه در حرم، بود آمد و رو کرد به ضریح و گفت بله، مردی! کار ما انجام شد. علامه امینی خیلی ناراحت می‌شود که ما در خدمت شما هستیم، چند وقت است مراجعه می‌کنیم، اعتنایی نمی‌شود. شب در عالم رؤیا حضرت را زیارت می‌کند، آقا می‌فرماید: آخر آنها بدوی و بیابانی هستند. زیاد نباید آنها را معطل کنیم. باید با آنها مطابق طفولیتشان عمل کرد ولی شماها که آشنایی با ما دارید معطل هم بشوید از ولایت و ارادت شما کاسته نمی‌شود. روز دیگر پیرزن همسایه می‌آید خدمت علامه و دستمال بسته‌ای که اوراقی از کتاب در اوست می‌دهد و می‌گوید: خانه تکانی می‌کردیم این کتاب بود، گفتم شاید به درد شما بخورد. وقتی علامه نگاهی می‌کند، می‌بیند همان کتابی است که مدت‌ها دنبال آن می‌گشته است». (15)

18- عنایتی دیگر از امیرالمومنین
(به نقل ازحجت الاسلام و المسلمین حسین شهرستانی، نماینده حضرت آیت الله العظمی سیستانی در ایران که در دیدار با رییس و اعضای پژوهشکده مهدویت و برگزار کنندگان دومین همایش دکترین مهدویت بیان شده است)
مرحوم علامه امینی در ایامی که کتاب الغدیر را تالیف می کردند، می فرمودند، که من دنبال کتاب ربیع الابرار زمخشری بودم. علامه زمخشری نسخه ای دارد که پیش شیخ محمد سماوی بود. شیخ محمد سماوی از نسخه شناسان معروف کتابهای خطی بود. مرحوم علامه امینی می فرماید: من پیش ایشان رفتم و گفتم این نسخه از کتاب را برای تحقیق و تالیف نیاز دارم ایشان قبول نکرد که کتاب را به من بدهد هر چه اصرار کردم، ایشان قبول نکرد من رفتم خدمت آقای سید حسن که مرجع عصر بودند، خدمت ایشان عرض کردم که شما واسطه شوید و کتاب را از ایشان بگیرید. آقا سید حسن، شیخ محمد سماوی را خواست و از ایشان پرسید که مرجع تقلید شما کیست؟ ایشان گفت: شما. آسید حسن فرمودند: من امر می کنم که شما کتاب را به آقای امینی بدهید. آقای سماوی گفت: امر شما در هر حال مطیع است الا در این زمینه، من معذورم هستم و این کتاب را نمی توانم بدهم. هر چه آسید حسن اصرار کرد، ایشان امتناع کرد. مدتی گذشت، شیخ محمد حسین که از علمای معروف و بسیار عصبی بود هم واسطه شد تا کتاب را بگیرد، نشد که نشد. بعد از آن هم مرحوم کاشف الغطاء را واسطه کرد که آن هم جواب نداد. مرحوم علامه امینی می فرمود که یک روز که در حرم حضرت علی (ع) نشسته بودم، دیدم که یکی از این دهاتی ها آمد و بچه اش را که مریض بود، دخیل بست و از حضرت شفای بچه را خواست و رفت. مرحوم امینی می گوید: من هم نشستم تا جریان را ببینم.حدود نیم ساعتی گذشت تا سرو صدای بچه بلند شد و معلوم شد که شفا پیدا کرد ده دقیقه گذشت و پدر آمد و از حضرت علی تشکر کرد و رفت. من خیلی ناراحت شدم و رو به حضرت کردم و گفتم: من دارم برای شما کار می کنم، شما به جای اینکه از آقای سماوی بخواهید کتاب را به من بدهد، این طوری با من رفتار می کنید، خیلی متاثر شدم. می فرمود: با ناراحتی به منزل رفتم همان شب در عالم رویا دیدم که حضرت امیر آمدند و گفتند: شما با آنها فرق می کنید من عذر خواهی کردم ایشان به من فرمودند که تو برو حاجتت را از پسرم در کربلا بگیر. علامه می فرماید: برای من خیلی مهم بود که حضرت فرموند، تو با ایشان خیلی فرق داری. وضو گرفتم و رفتم حرم حضرت امام حسین و زیارت کردم بعدش رفتم خدمت حضرت عباس زیارت کردم و دوباره برگشتم حرم امام حسین. خیلی ناراحت و متاثر شدم که از هیچ کدام جوابی نگرفتم. رو به حضرت کردم و گفتم، با آن دهاتی آن طور بر خورد می کنید و با من این طور برخورد می کنید که با ناراحتی آمدم بیرون محسن ابوالفتح که از منبری های معروف کربلا بود، روضه هایش را تمام کرده بود و می خواست به خانه برود مرا که دید دعوت کرد تا به خانه اش بروم و با او صبحانه بخورم. من هم که به شدت ناراحت بودم، قبول نمی کردم به هر حال به زور مرحوم علامه را به منزل می برد. محسن ابوالفتح می رود برای ایشان چای بیاورد شیخ ابوالفتح می گوید: صدایی شنیدم فکر کردم ک شاید ماری، عقربی ایشان را گزیده است فورا بلند شدم و نزد علامه رفتم.دیدم یک کتاب دستش گرفته و زار زار گریه می کند. پرسیدم: چه شده؟ گفت: تو را به خدا بگذار گریه هایم را بکنم بعدا می گویم. بعد از چند دقیقه که آرام شد،کل ماجرا رابرای شیخ نقل می کند و می گوید: الان که آمدم اینجا اولین کتابی که بیرون کشیدم همین کتاب علامه زمخشری بود. شیخ ابوالفتح می گوید: پس تو بشین تا من داستانم را نقل کنم. این کتاب را آسید رجب که یکی از کتاب فروش های اهل سنت بغداد بود مدتی دنبالش بود و می گفت: من این کتاب را هزار دینار از تو می خرم با هزار دینار می شد آن وقت دو تا خانه خرید. من ندادم من ترسیدم که این نسخه منحصر به فرد دست یک سنی بیفتد و از بین برود یا بخش هایی از آن را حذف بکنند الان این افتخار نصیبم شد که امام حواله دادند، این را هدیه می دهم به تو. علامه می گوید: نه من هدیه نمی خواهم، نقدا می خواهم مطالعه و تحقیق کنم و بیاورم ایشان قبول نکرد و آن را به من هدیه داد و گفت،این افتخار نصیب من شد که امام آن را به من حواله داده است.

19- علامه امینی و بی نیازی از خلق
علامه امینی، از روز اول که به نجف آمدند، تصمیم گرفتند به وجوه شرعیه و سهم امام(ع)، و یا سایر وجوهات دخالت نکرده و از آن راه امرار معاش نکنند. می فرمودند: «من هنگامی که به نجف آمدم، یک مقداری پول داشتم، بعد اتمام شد و در نجف رسم بود افرادی که از هر شهری می آمدند، اسامی آنها به وسیله نماینده آن شهر یادداشت می شد تا اگر پولی از آن شهر برای آقا فرستاده شد، بین طلاب آن شهر تقسیم گردد. این آقا آمد پیش من و به من گفت: من اسم شما را نوشتم و شما از ماه آینده این قدر از من حقوق می گیرید. ولی شما بایستی از یکی از این مراجع اجازه بگیرید که به این مرحله رسیده اید که می توانید صرف وجوهات نمایید.
من از این موضوع خیلی ناراحت شدم و به حرم مطهر امیرالمؤمنین(ع)، مشرف شدم و عرض نمودم یا علی! من آمده ام در جوار شما درس بخوانم، مرا به این و آن محتاج مکن! اگر می توانی مرا بپذیری و قبول کنی و تأمین نمایی من هم می مانم و شما را خدمت می کنم. ایشان فرمودند: از آن لحظه تا هنگام بازگشت از نجف حقوق شرعیه و وجوهات از کسی نگرفتم. (16)

20- گفتاری چند در مورد علامه امینی (ره)

آیت الله جعفر سبحانی
کتاب «الغدیر»، بیت القصیده آثار علامه امینی است. اقیانوسی است در موضوعات مختلف. یکی از مباحث مهم کتاب الغدیر، محاکمه مورخان است؛ محاکمه ای علمی با استناد به قرآن و حدیث. الغدیر، منادی وحدت حقیقی است.

استاد علی دوانی(ره)
علامه امینی، با هیبت بودو بلند قامت.در اولین برخورد، انسان مجذوبیش می شد. شب ها دیدن او در حرم علی(ع)، عالمی داشت. شب ها در حرم چنان گریه می کردکه همه را به گریه می انداخت.
یکی از نویسندگان لبنانی خطاب به علامه امینی چنین گفته است: شما تمام گوهرهای دریاها را یکجا در الغدیر جمع کرده اید. کاری کرده اید که باید گروهی از دانشمندان آن را انجام دهند. چطور شما توانسته اید به تنهایی این کار را بکنید؟

آیت الله جناتی
علامه امینی، از تواضع و فروتنی فوق العاده ای برخوردار بود. در مجالس، تادلیل قطعی نداشت، چیزی را بیان نمی کرد. سعی می کرد نظراتش را بر اساس احادیث معتبر تثبیت نماید.

دکتر ابوالقاسم گرجی
مرحوم علامه امینی، بزرگ ترین خدمت را درعالم اسلام به مذهب تشیع انجام داده است که همان اثبات تواتر حدیث غدیر است. او مردی بسیار بزرگوار، متعصب و عالم در مساله دین ومذهب بود. (17)

شهید مرتضی مطهری
نقش مثبت الغدیر در وحدت اسلامی، از این نظر است که اولا منطق مستدل شیعه را روشن می کند و ثابت می کند که گرایش مسلمانان به تشیع، برخلاف تبلیغات زهرآگین عده ای، مولود جریان های سیاسی یا نژادی نبوده است. ثانیاً ثابت می کندکه پاره ای از اتهامات به شیعه که سبب فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است، به کلی بی اساس و دروغ است. ثالثاً شخص شخیص امیرالمومنین علی(ع) را که مظلوم ترین و مجهول القدرترین شخصیت بزرگ اسلامی است و می تواند مقتدای عموم مسلمین واقع شود و همچنین ذریه اطهارش را به جهان اسلام معرفی می کند. (18)

21- الغدیر دردانشنامه آزاد اینترنتی ویکی پدیا
در دانشنامه آزاد اینترنتی ویکی پدیا درباره کتاب الغدیر چنین نوشته‌اند:« الغدیر نام کتابی است به قلم علامه امینی در ۲۰ جلد به زبان عربی که تاکنون ۱۱ جلد آن به زبان فارسی ترجمه شده است. موضوع عمده کتاب، واقعه غدیر خم به روایت اهل تسنن است. نویسنده در این کتاب به ۱۱۰ نفر از صحابه و ۸۴ نفر از تابعین پیامبر که حدیث غدیر را رویات کرده‌اند اشاره می‌کند. آنگاه ۳۶۰ نفر از راویان حدیث غدیر از قرن دوم تا چهاردهم را برمی‌شمارد. در پایان هم اشعار شاعران مختلف را درباره این موضوع ذکر می‌کند. نویسنده برای تدوین این کتاب به کتابخانه‌های کشورهای مختلف از جمله عراق، هندوستان، پاکستان، مغرب، مصر و کشورهای دیگر دنیا مسافرت کرد. امینی گفته است که برای تدوین الغدیر، ۱۰ هزار کتاب را از بای بسم‌الله تا تای تمت خوانده‌و به صد هزار کتاب مراجعه مکرر داشته است. (19)

22- علامه امینی و مسئله تقریب مذاهب
علامه امینی را باید سمبل هویت گرایی شیعی دانست که توانست با تدوین کتاب مهم «الغدیر» به مصاف وهابی ها برود. وی به شدت اعتقاد داشت که باید در برابر اهل سنت به دفاع برخاست و سکوت را جایز نمی دانست. از همین رو وی سال های متمادی عمر خود را صرف این رسالت کرد. علامه امینی خواهان اثبات حقانیت تشیع بود و ۴۰ سال از عمر68 ساله اش را مصروف این امر کرد. اوتقریب مذاهب شیعه و اهل سنت را به معنای عقب‌نشینی از اصول مذهبی خود قبول نداشت علامه امینی بیش از آنکه به تقریب معتقد باشد، باور داشت که با دفاع از عقاید شیعه می‌توانیم سنی‌ها را قانع کنیم.  (20)

23- الغدیر، منادی وحدت
علامه امینی راجع به نقش الغدیر در وحدت اسلامی کاملاً توجه داشته‏اند و برای اینکه از طرف معترضان اعم از آنان که در جبهه مخالف خودنمایی می‏کنند و آنهایی که در جبهه موافق خود را جا زده‏اند مورد سوء استفاده واقع نشود، نظر خود را مکرر توضیح داده و روشن کرده‏اند که طرفدار وحدت اسلامی هستند و با نظری وسیع و روشن بینانه‏ بدان می‏نگرند. معظم له در فرصتهای مختلف در مجلدات الغدیر این مسئله‏ را طرح کرده‏اند و ما قسمتی از آنها را در اینجا نقل می‏کنیم.
در مقدمه جلد اول، اشاره کوتاهی می‏کنند به اینکه الغدیر ، چه نقشی در جهان اسلام خواهد داشت. می‏گویند: «و ما اینهمه را خدمت به دین ، و اعلاء کلمه حق ، و احیاء امت اسلامی می‏شماریم.»
در جلد سوم، صفحه هفتاد و هفت، پس از نقل اکاذیب ابن تیمیه و آلوسی و قصیمی‏، مبنی بر اینکه شیعه برخی از اهل بیت را، از قبیل زید بن علی بن‏ الحسین دشمن می‏دارد، تحت عنوان ” نقد و اصلاح” می‏گویند: «این دروغها و تهمتها تخم فساد را می‏کارد و دشمنیها را میان‏ امت اسلام بر می‏انگیزد و جماعت اسلام را تبدیل به تفرقه می‏نماید و جمع‏ امت را متشتت می‏سازد و با مصالح عامه مسلمین تضاد دارد.»
نیز در جلد سوم ، صفحه دویست و شصت و هشت، تهمت سید رشید رضا را به شیعه، مبنی بر اینکه «شیعه از هر شکستی که نصیب مسلمین شود خوشحال می‏شود تا آنجا که‏ پیروزی روس را بر مسلمین در ایران جشن گرفتند» نقل می‏کنند، و می‏گویند:
«این دروغها ساخته و پرداخته امثال سید محمد رشید رضاست . شیعیان‏ ایران و عراق که قاعدتا مورد این تهمت هستند، و همچنین مستشرقان و سیاحان و نمایندگان ممالک اسلامی و غیر هم، که در ایران و عراق رفت و آمد داشته و دارند خبری از این جریان ندارند. شیعه بلا استثناء، برای‏ نفوس و خون و حیثیت و مال عموم مسلمین اعم از شیعه و سنی احترام قائل‏ است. هر وقت مصیبتی برای عالم اسلام در هر کجا و هر منطقه و برای هر فرقه پیش آمده است، در غم آنها شریک بوده است. شیعه هرگز اخوت‏ اسلامی را که در قرآن و سنت بدان تصریح شده محدود به جهان تشیع نکرده‏ است. و در این جهت فرقی میان شیعه و سنی قائل نشده است.» علامه امینی در مقدمه جلد پنجم، تحت عنوان “نظریه کریمه” به‏ مناسبت یکی از تقدیر نامه‏هایی که از مصر، درباره الغدیر رسیده است، نظر خود را در این موضوع کاملا روشن می‏کنند و جای هیچ تردیدی باقی‏ نمی‏گذارند، می‏گویند:

«عقاید و آراء درباره مذاهب آزاد است و هرگز رشته اخوت اسلامی را که قرآن کریم با جمله «انما المؤمنون اخوه» بدان تصریح کرده پاره‏ نمی‏کند، هر چند کار مباحثه علمی و مجادله کلامی و مذهبی به اوج خود برسد، سیره سلف و در رأس آنها صحابه و تابعین همین بوده است.
ما مؤلفان و نویسندگان در اقطار و اکناف جهان اسلام ، با همه اختلافی‏ که در اصول و فروع با یکدیگر داریم، یک جامع مشترک داریم و آن ایمان‏ به خدا و پیامبر خداست. در کالبد همه ما یک روح و یک عاطفه حکم‌فرماست و آن روح اسلام و کلمه اخلاص است.»

24- نقش مثبت الغدیر، در وحدت اسلامی
نقش مثبت الغدیر، در وحدت اسلامی از این نظر است که اولا منطق مستدل‏ شیعه را روشن می‏کند و ثابت می‏کند که گرایش چند صد میلیون مسلمان به‏ تشیع بر خلاف تبلیغات زهر آگین عده‏ای مولود جریانهای سیاسی یا نژادی و غیره نبوده است، بلکه یک منطق قوی متکی به قرآن و سنت موجب این‏ گرایش شده است ، ثانیا ثابت می‏کند که پاره‏ای اتهامات به شیعه که سبب‏ فاصله گرفتن مسلمانان دیگر از شیعه شده است از قبیل اینکه شیعه غیر مسلمان را بر مسلمان غیر شیعه ترجیح می‏دهد و از شکست مسلمانان غیر شیعه از غیر مسلمانان شادمان می‏گردد ، و از قبیل اینکه شیعه به جای حج به زیارت ائمه می‏رود، یا در نماز چنین‏ می‏کند و در ازدواج موقت چنان، به کلی بی اساس و دروغ است، ثالثاً شخص شخیص امیرالمؤمنین علی علیه السلام را که مظلوم‌ترین و مجهول‏ القدرترین شخصیت بزرگ اسلامی است و می‏تواند مقتدای عموم مسلمین واقع‏ شود، و همچنین ذریه اطهارش را به جهان اسلام معرفی می‏کند.»

25- سخنان شهید استاد مطهری (ره)در مورد برداشت تعداد زیادی از دانشمندان منصف و بی‌غرض اهل سنت در مورد کتاب الغدیر
استاد مطهری برداشت تعداد زیادی از دانشمندان منصف و بی‌غرض غیر شیعه را هم سو با برداشتی که ذکر شد، می‌دانند؛ از جمله افرادی که شهید مطهری نام می‌برد، محمد عبدالغنی حسن مصری است. محمد عبدالغنی در تقریظ خود بر الغدیر که در مقدمه جلد اول ، چاپ دوم، چاپ شده است می‏گوید: «از خداوند مسئلت می‏کنم که برکه آب زلال شما را (غدیر در عربی به‏ معنای گودال آب است) سبب صلح و صفا میان دو برادر شیعه و سنی قرار دهد که دست به دست هم داده، بناء امت اسلامی را بسازند.»

شخص دیگری که آیت الله مطهری از او اسم می‌برد، عادل غضبان مدیر مجله مصری «الکتاب» است، وی در مقدمه جلد سوم الغدیر می‏گوید: «این کتاب، منطق شیعه را روشن می‏کند و اهل سنت می‏توانند به وسیله این‏ کتاب شیعه را به طور صحیح بشناسنند. شناسایی صحیح شیعه سبب می‏شود که‏ آراء شیعه و سنی به یکدیگر نزدیک شود ، و مجموعا صف واحدی تشکیل دهند.»
سومین شخصی که مطهری به سخن او استناد می‌کند، استاد فلسفۀ دانشکده اصول دین جامع الأزهر، دکتر محمد غلاب است، او در تقریظی که بر الغدیر نوشته و در مقدمه جلد چهارم چاپ شده است می‏گوید:
«کتاب شما در وقت بسیار مناسبی به دستم رسید، زیرا اکنون مشغول‏ جمع آوری و تألیف کتابی درباره زندگی مسلمین از جوانب مختلف هستیم، لهذا خیلی مایلم که اطلاعات صحیحی درباره شیعه امامیه داشته باشم. کتاب‏ شما به من کمک خواهد کرد و من دیگر مانند دیگران درباره شیعه اشتباه‏ نخواهم کرد.»
اذعان دکتر عبدالرحمان کیالی حلبی، گواه دیگر استاد مطهری در اثبات نظرشان است، او در تقریظ خود که در مقدمه جلد چهارم‏ الغدیر چاپ شده، پس از اشاره به انحطاط مسلمین در عصر حاضر، و اینکه‏ چه عواملی می‏تواند مسلمین را نجات دهد، و پس از اشاره به اینکه شناخت‏ صحیح وصی پیغمبر اکرم یکی از آن عوامل است، می‏گوید: «کتاب الغدیر و محتویات غنی آن ، چیزی است که سزاوار است هر مسلمانی از آن آگاهی یابد ، تا دانسته شود چگونه مورخان کوتاهی کرده‏اند، و حقیقت کجاست. ما به این وسیله باید گذشته را جبران کنیم و با کوشش‏ در راه اتحاد مسلمین به اجر و ثواب نایل گردیم.»
با توجه به نظر استاد مطهری و شواهدی که ایشان از اندیشمندان مسلمان غیر شیعه ذکر کرد، به خوبی روشن می‌شود که یکی از رسالت‌های کتاب گرانسنگ الغدیر، دعوت به تقریب و وحدت مسلمین است. از همین رو از علامه امینی باید به عنوان مصلح نام برد. مصلحی که در راه اصلاح بسیاری از سختی‌ها و ناملایمات را تحمل کرد. آری آن بود نظر علامه امینی درباره مسئله مهم اجتماعی عصر ما، و این است عکس العمل نیکوی آن در جهان اسلام .

26- تعریف ها و تمجیدهااز علامه بعد از انتشار الغدیر
با انتشار کتاب گران مایه «الغدیر» سیل نامه‎ها و ستایش ها به دانشمند فرزانه و علامه خبیر ارسال می‎شود..
نکته واحدی که در تمام ستایشها به چشم می‎خورد. پذیرش غدیر است به عنوان محور حرکت اسلامی و بنیان حکومت دینی و مذهبی اسلام.
هر دانشمندى که الغدیر را مطالعه کرده ولو بخشى از آن را در تعریف و تمجید آن و مولفش سطورى را به نگارش درآورده است. براى روشن شدن اهمیت این کتاب بزرگ که گویاى بزرگى آن عالم ربانى است, به چند نمونه بسنده مى کنیم:

* استاد عادل غضبان, از مصر مى گوید: (مولف الغدیر کتاب خویش را از بحث هایى آکنده است دامنه دار, پیرامون مسائل بسیارى از شریعت و تاریخ, بحث هایى که نظرگاه شیعه را روشن مى کند; نظرگاهى که بر اهل سنت واجب است آن را بشناسد, به شناختى درست.

* دکتر محمد غلاب, فیلسوف مصرى و استاد دانشگاه الازهر درباره کتاب الغدیر مى گوید: “الغدیر شما در وقتى مناسب به دستم رسید, زیرا من هم اکنون سرگرم تحقیق و تالیف در بخش هایى چند از مسائل اسلامى هستم. از این رو براى من بسیار اهمیت دارد که اصول اساسى و آراى درست شیعه اثناعشرى در برابرم روشن و مستند قرار داشته باشد. تا دیگر بار, در برابر این فرقه خلیل چونان فلان [دکتر طه حسین] و فلان [استاد احمد امین] و دیگر نویسندگان تازه کار شتاب زده دچار لغزش نشویم.”

* شیخ محمد سعید دحدوح, روحانى نویسنده و امام جمعه حلب در این خصوص چنین مى گوید:
“لازم بود که این رویداد (تالیف الغدیر) روى دهد و ما را با حقایق آشنا سازد, تا از نو پایه هاى افکار و اعتقادات خود را بر مبناى آن استوار سازیم و از اصل ماجرا و ماوقع آگاه گردیم.”

* استاد علإالدین خروفه, از علماى دانشگاه الازهر مصر مى گوید:
“من تشنگى سخت و عشقى فراوان داشتم که فقه شیعه و اصول مذهبشان را بدانم, تا این شش جلد از کتاب[ الغدیر] را خواندم, خواندن این کتاب در شناختن حقایق یاریم کرد.”

* یک عالم سنّی دیگر می‏نویسد:
“بنده با مطالعه کتاب پراهمیت الغدیر که جناب عالی معرفی فرموده بودید دانستم که تا به امروز عمر خود را بر سر یک مشت مطالب خرافی و پوچ گذرانده‏ام و بی‏جهت شیعیان پاک و موحّد را مشرک و کافر دانسته‏ام…”

* استاد محمدرضا حکیمى نیز در این خصوص مى گوید:
“از روزى که نخستین جلد الغدیر از چاپ نخستین آن منتشر شده است تاکنون که حدود 25سال است به جز این که محققانى که از این کتاب اطلاع یافته اند, آن را جزو ماخذ موثق خویش قرار داده اند ده ها بحث و مقاله و شعر و تقدیرنامه درباره کتاب و مولف و ارجمندى کار او, در مجلات, کتاب ها, فهرست ها, روزنامه هاى کشورهاى اسلامى نوشته و منتشر شده است.”

* آقاى سید محمدمهدى جعفرى, مترجم الغدیر مى گوید:
“هم چنان که چشمانم در میان سطور و کلمات این کتاب مى گردد, درک و هوشیاریم سر آن دارد در جهان بى کران از معرفت راه گم کند و سرگردان شود[ که] آیا به حقیقت کتابى است یا غدیرى؟ بلکه مى توان گفت دریایى است سرشار از مروارید و گوهرهایى که چشمان ظاهربین به خیرگى افتد, … کتاب را مى بینم که از آیات قرآن راه مى جو ید, از حدیث استمداد مى کند و پس از این دو گوهر تابان, از نسیم هدایتى پیروى مى کند که خامه نسل هاى پى درپى راویان و شاعران و نویسندگانى را به حرکت درآورده است.”

* حضرت آیت الله حکیم درباره این کتاب می‏فرماید: “لایأتیه الباطل من بین یدیه” برخی دیگر هم گفته‏اند: «لاریب فیه هدی للمتقین».

* استاد یوسف اسعد دانشمند مسیحی می‏نویسد:
“به خدا سوگند! اگر برای شیعه در قرن چهاردهم هجری نمی‏بود جز امینی بزرگ و الغدیرش و مرحوم سید محسن امین و اعیان الشیعه‏اش و علامه کبیر شیخ آقابزرگ و الذریعه‏اش در نظر خردمندان، همین مردان دین برای خدمت به علم، اجتماع و هدایت افکار کافی بودند…”

27- دیگر آثار علامه امینی
از علامه امینی آثار بزرگ دیگری وجود دارد که عبارتند از:
1- شهداء الفضیله
اولین اثر علامه امینى, شهداى فضیلت بود. وى این اثر را در سى سالگى به رشته تحریر درآورد و در آن به زندگى نامه 130 شهید عالم شیعه در طول ده قرن یعنى از قرن4 تا 14 هجرى قمرى پرداخت. اصل کتاب به عربى است که به زبان فارسى نیز ترجمه شده است.
شاید تالیف این کتاب به لحاظ علاقه علامه امینى به شهادت و شهید بوده است و شاید مظلومیت عالمان شهید, وى را وادار به خلق این اثر کرده است. ایشان در مقدمه این کتاب مى گوید: “کتابى که در گردآورى مطالب و تالیفش رنج ها برده و در ترتیبش وقت هاى گران بها صرف کرده ام, تاریخ عالمان مشهور و بزرگ ما است که در راه حقایق اسلامى جان باخته و به افتخار شهادت نایل آمدند.” این کتاب در سال 1355 هجرى قمرى در نجف اشرف و در سال 1393 هجرى قمرى در شهر مقدس قم به چاپ رسیده است.
2-  ادب الزائر لمن یممّ الحائر
این کتاب در شرح آداب زیارت حضرت امام حسین(ع) است و براى اولین بار در سال 1362 هجرى قمرى در نجف اشرف به چاپ رسید.
علامه امینى در این کتاب به تبیین فلسفه زیارت خصوصا زیارت ابا عبدالله الحسین(ع) مى پردازد و به جنبه هاى پرورشى زیارت اهمیت بیش ترى مى دهد.
3-سیرتنا و سنتنا
پاسخ به پرسش های یکی ا زعلمای حلب
4-تحقیق وتصحیح کامل الزیارات
این کتاب از تالیفات ابن قولویه قمى از مشایخ قدیم شیعه است و یکى از معتبرترین متون زیارتى شیعه به شمار مى آید.
کتاب مذکور با تحقیق و تعلیق علامه امینى در سال 1356 هجرى قمرى در نجف اشرف به زیور طبع آراسته شد.
5-تفسیر فاتحه الکتاب
6-پیوست هایی در فقه و اصول بر مکاسب و رسائل شیخ انصاری
7- ریاض الانس
در ادبیات، تاریخ، تفسیر، حدیث، به عربی و فارسی
8- رجال آذربایجان
شرح حال 234 نفر از علما، ادبا وشعرای آذربایجان
9- ثمرات الاسفار
شرح سفرهای علمی به ایران، هند، سوریه، ترکیه و…
10- الایات النازله فی العتره الطاهره
11- المقاصد العلّیه فی المطالب السّنیه
در تحلیل وتفسیر برخی آیات قرآن (21)

28- غروب آفتاب
تلاش بی‌وقفه علامه امینی در دوران زندگیش باعث ضعف جسمانی ایشان شده که منجر به بیماری و زمینگیر شدنشان در دو سال آخر عمر ایشان شد. خستگی‌ها و تحمل رنج‌های علامه امینی در راه اعتلای دین اسلام و مذهب تشیع و تحصیل و تدریس معارف اهل‌بیت علیهم السلام در ظهر روز جمعه 12 تیر ماه 1349ه. ش (28 ربیع الثانی 1390ه .ق) به پایان رسید و صاحب الغدیر، آن پیر فرزانه و پر مایه، پس از 68 سال تلاش و کوشش، به دیدار یار شتافت تا از دست صاحب غدیر و از چشمه زلال کوثر بیاشامد و غبار خستگی را از تن بزداید. او رفت اما الغدیر وی چراغ خانه دل‌های با صفا و مشعل هدایت امت تا طلوع خورشید ولایت شد.
استاد جلال الدین همایی می‌گوید: «کثرت کار و زحمت بی‌شماری که امینی در راه خدمت به مذهب کشید، کم کم قوای بدنی او را ضعیف ساخت تا منتهی به مرگ ایشان گردید.»
هنگام احتضار لب‌های علامه را با آب مخلوط به تربت مقدس کربلا مرطوب ساختند و فرزندشان ـ حاج شیخ رضا امینی ـ دعاهای عدیله، مناجات متوسلین و مناجات المعتصمین را می‌خواند و علامه هم با حزن و اندوه و در حالی که اشک از چشمانشان سرازیر بود، دعاها را تکرار می‌کردند.(22)
آخرین سخنانی که در لحظه‌‌های آخر زندگی بر لبان آن مرد بزرگ جاری شد، این بود:
“اللهم هذه سکرات الموت قد حلّت فاقبل الیّ بوجهک الکریم، و اعنّی علی نفسی بما تعین به الصالحین علی انفسهم … “؛ «خداوندا! این سکرات مرگ است که به سویم می‌آید. پس به سوی من نظری کن و مرا با آن چه صالحان را کمک می‌کنی، کمک نما.» (23)
پس از ختم این دعا، ندای خداوند را لبیک می‌گوید و روح شریفش به سوی خداوند عروج می‌نماید.
بامداد روز شنبه 13 تیر ماه، پیکر علامه از خیابان شاهپور تا سه راه بوذر جمهری و از آن جا تا مسجد ارک تشییع شد. مردم همانند کسی که عزیزترین کس خود را از دست داده باشند، در تشییع پیکر امین خود شرکت کردند به گونه‌ای که: «میدان‌ها و خیابان‌ها پر بود از جمعیت؛ همه سیاهپوش و غرق در تجلیل علم.» (24)
پس از انتقال پیکر مطهر علامه امینی به عراق، در شهرهای بغداد، کاظمین، کربلا و نجف نیز پیکر علامه با شکوه فراوانی تشییع شد و پس از طواف دادن پیکر بر گرد آستان مقدس علوی، به وصیت خودشان، در حجره‌ای از کتابخانه امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ـ که خود بنیان‌گذار آن بود ـ به خاک سپرده شد. پس از مراسم خاکسپاری، مردم تا مدت‌ها در شهرهای بزرگ ایران، عراق و دیگر کشورهای اسلامی، مجلس‌های ترحیم برگزار و از مقام علمی و معنوی آن بزرگمرد عرصه علم و تقوا تجلیل کردند.
هر چند پیکر خسته صاحب الغدیر از میان شیفتگان ایشان پنهان گشت، ولی الغدیر او مانند نگینی درخشان در عرصه دین و دانش باقی مانده است. به تعبیر استاد جلال الدین همایی: «علامه امینی در واقع نمرده، بلکه حیات جاودانی یافته است.» (25)
“امیر” مرگ چنین شهسوار عرصه علم                      نه مرگ یک تن، بل مرگ یک جماعت بود
چنین مصیبت عظمی، نبود دانش را                          اگر دریغ و اَسف بود، اگر مصیبت بود
ز فیض بحر ولایت غریق رحمت باد                            که خود ز بحر ولایت، “غدیر” رحمت بود (26)

31- پی‌نوشت‌ها:
1- ترجمه الغدیر، محمدتقی واحدی و دیگران، ج 1، ص 154/ علمای بزرگ شیعه، ص 410.
2- شهیدان راه فضیلت، ص 7.
3- مقدمه الغدیر، ج 1، ص 58، چاپ 1368.
4- کتاب فاطمه زهرا، دکتر محمد امینی نجفی، مقدمه، ص 20.
5- علمای بزرگ شیعه، ص 410.
6- ربع قرن مع العلامه، حسین شاکری، ص 299.
7- گلشن ابرار، جمعی از پژوهشگران، ج 2، ص 727.
8- مقدمه الغدیر، ج 1، ص 64 – 68، چاپ 1368.
9- مقدمه الغدیر، ج 1، صص 77 – 78، چاپ 1368 .
10-منبع :سایت حوزه
11-منبع :طرقبه آنلاین
12- یادنامه علامه امینی، ص ۵
13- به نقل از نشریه سالیانه کتابخانه امیرالمومنین شماره ۱، سال ۱۳۷۳، صفحه ۲۸
14- داستان از معجزات و کرامات امام علی(ع)، عباس عزیزی، قم، سلسله، 1378، صص 342 ـ 344. منبع :سایت حوزه –تهیه و تنظیم: سهیلا بهشتی
15- سایت موعود
16- داستان از معجزات و کرامات امام علی(ع)، عباس عزیزی، قم، سلسله، 1378، ص 252. منبع :سایت حوزه – تهیه و تنظیم: سهیلا بهشتی
17- علی شیرین، الغدیر و علامه امینی از منظر صاحب نظران حوزان و دانشگاه، راه مردم، 12/4/1385.
18-  همان. منبع :سایت حوزه
19- دانشنامه آزاد اینترنتی ویکی پدیا
20- منبع :  سایت تورجان
21- مرزبانان حماسه جاوید
22- مقدمه الغدیر، ج 1، ص 122، چاپ 1368.
23- مقدمه الغدیر، ج 1، ص 122، چاپ 1368.
24- حماسه غدیر، محمدرضا حکیمی، ص 347.
25- حماسه غدیر، ص 551.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.