اصول منطق و اصول فلسفه اهل بیت (علیهم السلام)

اصول منطق و اصول فلسفه اهل بیت (علیهم السلام)

ص:154

اصول

در مقدمه این دفتر آوردم که پژوهش گری گرامی تنظیم و ترتیب و پی نویس ها – و در مواردی اصلاح – این تقریرات را به عهده گرفته و انجام داده است. حضرت ایشان لطف دیگری فرموده و آن تعداد از اصول فلسفه قرآن و اهل بیت علیهم السلام را که در جای جای این دفتر در مقابل اصول فلسفه ارسطویی اسلامی شده، آمده است با همان عبارت متن استخراج کرده و در بیست و هشت ردیف، تنظیم کرده است.

فکر می کنم بیست و هشت اصل، برای معرفی یک فلسفه، چیز کمی نباشد به ویژه اگر آنچه در کتاب «جامعه شناسی شناخت» در مورد بینش اهل بیت علیهم السلام در مسأله «عین و ذهن» آورده ام و برخی از اصولی که در کتاب «تبیین جهان و انسان» آمده و در این دفتر ذکر نشده اند، به این بیست و هشت اصل افزوده شوند، می توان ادعّا کرد که (غیر از اصول مربوط به جبر و اختیار و جبرهای اجتماعی که در مقدمه توضیح دادم) مبانی این فلسفه کاملاً معرفی شده است.

اصول مذکور عبارتند از:

1 – اصالت ذهن یا اصالت عین؟ – ؟.

در این مبحث، مکتب اهل بیت علیهم السلام نه به اصالت ذهن قائل است و نه به اصالت عین «بل امرٌ بین الامرین». یعنی یک تعاطی و داد و ستد و دیالکتیک میان ذهن و عین برقرار است و پدیده های اجتماعی محصول این تعاطی دو جانبه هستند و در نتیجه پدیده های اجتماعی (در اصل و بنیه شان) پدیده های مصنوعی نیستند بل طبیعی هستند.

2 – تطابق عین و ذهن:

مکتب اهل بیت علیهم السلام نه به پیروی مطلق عین از ذهن عقیده دارد نه به پیروی مطلق ذهن از عین در نتیجه نه اصاله العینی است نه اصاله الذهنی بل آن چه صحیح است «امر بین الامرین» است این مسأله در کتاب «جامعه شناسی شناخت» که موضوعش همین مسأله است توضیح داده شده است.

فلسفه اهل بیت علیهم السلام عین را از ذهن جدا و جراحی نمی کند بنابراین منطقش منطق ارسطویی نیست ]و منطق ارسطوئی بعنوان عنصری – البتّه عنصری مهم – در آن اخذ شده است[.

3 – تعریف انسان از دیدگاه اهل بیت علیهم السلام:

مطابق تبیین اهل بیت علیهم السلام درست است که انسان از نظر جسمی دارای همان اندام ها و جهازهایی است که حیوان دارد؛ لیکن انسان حیوان نیست. گیاه دارای یک روح است، حیوان دارای دو روح و انسان دارای سه روح و پیدایش انسان نه بر اساس فیکسیسم است و نه بر اساس ترانسفورمیسم مطلق، بل گونه ای سوم است که با دو باور فوق تفاوت های اساسی دارد.

رجوع کنید به «تبیین جهان و انسان» بخش انسان شناسی.

4 – صفات خداوند:

فلسفه اهل بیت علیهم السلام عقیده دارد که صفات خداوند عین ذات خداوند است بنابراین عقل نمی تواند و نباید در صفات خدا نیز به داوری ]تحلیل[ بنشیند یا حکم و قضیه صادر کند.

از دیدگاه مکتب اهل بیت علیهم السلام خداوند عاقل نیست بل خالق عقل است و در قرآن و لسان اهل بیت هرگز به خداوند عاقل گفته نشده و در نتیجه ذات خداوند «معقول» هم نیست.

همین طور هم خداوند «عله» نیست، «علّه العلل» هم نیست بل موجد و خالق قانون «علت و معلول» است که در عینیت کائنات در جریان است.

ص:155

5 – خداوند آن موجود اولیه را از چه چیز خلق کرد؟

اهل بیت علیهم السلام در پاسخ سوال بزرگ «خداوند آن موجود اولیه را از چه چیز خلق کرد؟» اعلام می دارد که اساس سوال غلط و سالبه به انتفای موضوع است. اساساً خداوند آن موجود اولیه را خلق نکرده است بل «ایجاد» کرده است. خداوند وجودی است که وجودهای دیگر را ایجاد کرده است او موجودی است که موجودهای دیگر را ایجاد کرده است.

6 – مجرادت قدیم و موجَب بودن خدا:

1 – کان اللَّه ولم یک معه شی ء.

این حدیث با عبارت «نکره در سیاق نفی» می گوید: خدا بود ولی هیچ چیزی، بلی هیچ چیزی همراه او وجود نداشت. نه مجردی نه غیر مجردی.

2 – خداوند «مرید»، «مختار»، «فعال مایشاء» و… است نه «فعل محض»، نه تماشاگر محض.

3 – خداوند «مصدر» نیست «موجِد» است.

4 – اول ایجاد کرده سپس در بستر عله و معلول، جریان «خلق» را به راه انداخته است.

5 – همیشه در مقام اختیار، اراده، گزینش، ایجاد و خلق کردن است.

6 – حتی قانون عله و معلول را که به راه انداخته به سر خود رها نکرده در آن نیز دخل و تصرف می کند «کل یوم هو فی شأن» و «القدریه مجوس امتی».

7 – در پاسخ به سوال «خداوند قبل از آفرینش کائنات به چه کاری می پرداخت» می گوید سوالت غلط است به لفظ «قبل» که در این پرسش به کاربردی توجه کن «قبل» از مقوله های زمان است خود زمان پدیده است مخلوق خدا است قبل و مفهوم و مصداقی که این لفظ دارد، پدیده اند و مخلوق خدا هستند در حقیقت تو می گویی «خداوند قبل از قبل به چه کاری مشغول بود» یا «خداوند زمانی که زمان نبود به چه کاری می پرداخت» اساس سوال مصداق تناقض است و تناقض جوابی ندارد؛ زیرا غلط و صرفاً «فرض محال» است.

باید اذعان کرد در این جا چیزی در ذهن انسان هست که آن را با هر تعبیری بیان کند غلط و مصداق تناقض خواهد بود و هرگز نخواهد توانست این نکته ذهنی را در قالب الفاظ درآورد بنابراین هرگز پاسخ آن را نیز نخواهد شنید.

7 – تعقل ذات خداوند:

از دیدگاه مکتب اهل بیت علیهم السلام عقل مخلوق خدا و محدود است و توان درک خالق و نامحدود را ندارد.

قال الحسین علیه السلام: احتجب عن العقول کما احتجب عن الابصار.

8 – مسأله روح:

در مکتب اهل بیت علیهم السلام روح «جسم لطیف» – مشمول زمان و مکان – است، روح جسم لطیف است که بقایش نیز همواره در سیر مدارج کمال در بساطت و لطافت است. در بینش اهل بیت علیهم السلام هیچ چیزی غیر از خداوند فارغ از زمان و مکان نیست.

9 – جامعه و فرد:

مکتب اهل بیت علیهم السلام هم به شخصیت فرد ارج می نهد و هم به شخصیت جامعه قائل است و می گوید: نه اصاله الفرد و نه اصاله الجامعه بل امر بین الامرین.

10 – اراده خدا و انسان:

فلسفه قرآن و اهل بیت علیهم السلام اعلام می دارد که «اراده خدا عین فعل اوست»؛ اراده و اختیار انسان نیز مخلوق اراده خداوند است. خداوند اراده کرده است که انسان در افعالش دارای اراده باشد و وقتی که یک فرد با اراده ای که خداوند به او داده یک عمل را انتخاب می کند با «تفویض» و اراده محض و تام خود انجام نمی دهد.

ص:156

پس اولاً انسان اراده و توان و انتخابش را از خداوند گرفته است.

ثانیاً وقتی که اراده و انتخاب می کند باز هم به طور مطلق و کاملاً سرخود و بالاستقلال (استقلال فلسفی) نیست تا مصداق تفویض شود بل امر بین الامرین.

افراد اعمال خودشان را بر اساس امر بین الامرین انجام می دهند و بر اساس امر بین الامرین نیز مجازات می شوند.

اصل «لا جبر ولا تفویض بل امرٌ بین الامرین» علاوه بر این که ندای پرآوازه شیعه است یک ویژگی مشخص اندیشه شیعی و یکی از پایه های مهم منطق و فلسفه اهل بیت علیهم السلام است.

11 – کلام و فلسفه اهل بیت:

اهل بیت یک کلام و یک فلسفه جدای از هم ندارند بل فلسفه و کلام آنان یکی است مگر می شود قرآن بدون تعهد به قرآن سخن بگوید مگر ممکن است اهل بیت علیهم السلام بدون تعهد به خودش حرف بزند. کلام اهل بیت همان فلسفه اهل بیت و فلسفه اهل بیت علیهم السلام همان کلام اهل بیت علیهم السلام است فلسفه اسلامی با کلام اسلامی فرقی ندارد. عین کلامش در بطن فلسفه اش هست.

12 – توحید و فلسفه اهل بیت علیهم السلام

فلسفه اهل بیت علیهم السلام می گوید: خدا هیچ آمیزه ای ندارد در عین حال صرف الوجود و مفهوم ذهنی هم نیست. می پرسی چگونه هم آمیزه ندارد و هم صرف الوجود نیست بل موجود است -؟ می گوید: این حقیقت و واقعیت را هرگز درک نخواهی کرد عقل از این درک عاجز است؛ زیرا عقل مخلوق است و بنا است که در عالم مخلوقات به تحلیل بپردازد و نباید از قلمرو خود خارج شود.

خداوند موجود است و در عین حال مشوب هم نیست.

سوال: چگونه ممکن است هم موجود باشد و هم غیر مشوب؟

جواب: این که هر چیزی یا مشوب است و یا صرفاً و تنها وجود ذهنی می شود، یک قانون از قوانین طبیعت است، ناموسی از نوامیس کائنات است این قانون و این ناموس شامل خدای کائنات نمی شود. کیف یجری علیه ما هو اجراه؟.

ذات خداوند قابل تصور نیست هر چه درباره خدا تصور کنی، هر تصوری که از خداوند داشته باشی آن خدا نیست بل مخلوق ذهن جناب عالی است.

13 – هویت خداوند:

حقیقت این است که ماهیت به هر معنی و مفهوم از خداوند سلب و نفی می شود و همین طور هویت؛ لیکن به هر معنی و به هر مفهوم که ما انسان ها تصور کنیم، وگرنه خداوند هویت دارد هویتی که نه به تصور ما می آید و نه در ذهن ما مفهوم می شود.

قل هو اللَّه احد وصدها «هو» که در قرآن و حدیث آمده است.

امّا انسان های عاقل هرگز این هویت را درک نخواهند کرد؛ زیرا این هویت غیر از هویت هایی است که قابل تصور ذهن و قابل فهم ذهن انسان ها باشد.

خدا هویت دارد اما محدود نیست و حقیقت این هویت چیست؟ نمی دانم این قدر می دانم که هویتی است غیر از هویت ها «شی ء لا کالاشیاء» و «له هویه لا کالهویات».

14 – عشق و خدا شناسی:

مطابق مکتب و فلسفه قرآن و اهل بیت علیهم السلام عشق نیز مخلوق خداست و ناتوان تر از عقل و محدودتر از آن است و چون چهار چوب معینی ندارد حد و مرز حقایق و موهومات را هرگز نمی تواند بشناسد.

ص:157

15 – علم خداوند:

قرآن و اهل بیت علیهم السلام می فرمایند: عقل مخلوق خداست و خداوند نه عقل است و نه عاقل و نه ذاتش قابل تعقل، او خالق عقل، خالق عقل ها و خالق تعقل است در هیچ جایی از قرآن و حدیث خداوند «عاقل» خوانده نشده است.

خداوند عالم است نه بوسیله عقل، عالم است نه به وسیله تعقل. عالمی که عقل و عاقل و تعقل را آفریده است.

16 – شیوه بحث از واقعیات:

فلسفه قرآن و اهل بیت علیهم السلام هنگام بحث از واقعیات نه کاری با وجود فارغ از ماهیت و هویت دارد – زیرا چنین وجودی را تنها مفهوم ذهنی و مخلوق ذهن می داند – و نه کاری با ماهیت و هویت فارغ از وجود، دارد؛ زیرا ماهیت فارغ از وجود نیز غیر از یک انتزاع ذهنی، نمی باشند.

17 – اطلاق شی بر خداوند:

فلسفه قرآن و اهل بیت علیهم السلام می گوید: خدا شی است (نه حقیقه الوجود محضاً) لیکن مشمول قوانین اشیاء نمی شود. شی ءٌ لا کالاشیاء.

18 – تشخض خداوند:

فلسفه اهل بیت علیهم السلام می گوید: له تشخص لا کالتشخصات.

19 – خداوند و صفت کمال:

فلسفه اهل بیت علیهم السلام می گوید: خداوند کمال کل شی نیست بل کمال دهنده به کل شی است خودش کامل و ایجاد کننده کمال و خالق کمال برای مخلوقات است.

خداوند نه قوه است و نه فعل بل خالق قوه و فعل است.

20 – شناخت و اثبات ذات خدا:

فلسفه اهل بیت علیهم السلام می گوید: وجود مخلوقات برای اثبات وجود خدا برهان است؛ امّا برای عرفان ذات خدا و تحلیل ذات خدا هیچ برهانی وجود ندارد نه از مخلوقات و نه از ذات خداوند.

21 – حقیقه الوجود:

فلسفه اهل بیت علیهم السلام می گوید: خداوند حقیقه الوجود اشیاء نیست بل موجد و خالق حقیقه الوجود اشیاء است.

22- اتحاد عاقل و معقول:

فلسفه اهل بیت علیهم السلام اتحاد عاقل و معقول را اولا در قالبی که ارسطوئیان ارایه می دهند و لازمه آن تناقض ریاضی «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» است، نمی پذیرد.

ثانیاً: این اتحاد – یا نقطه تماس عین و ذهن – را یکی از قوانین خلقت می داند و این قانون را بر خداوند شمول نمی دهد – کیف یجری علیه ما هو اجراه.

23- خداوند و صفت تامّ بودن:

در بینش اهل بیت علیهم السلام – اولاً خداوند تام الحقیقه نیست بل «تام الحقیقه و الواقعیه» است.

ثانیاً: خداوند از جهتی و با معنایی «تام» نیست بل «موجد و خالق هر تمام و تمامیت» است.

فلسفه قرآن و اهل بیت علیهم السلام تضایف و حتی کمال و تمامیت به معنی تضایفی را مخلوق خداوند می داند نه صفتی از صفات خداوند. خداوند مفهوماً و واقعاً تام و کامل است؛ لیکن نه به معنی ای که در حکمت متعالیه یا فلسفه ارسطویی ذکر می شود.

ص:158

24- قوه و فعلیت:

فلسفه اهل بیت علیهم السلام خدا را موجِد و خالق قوه و فعلیت می داند.

و می گوید: خداوند قوی است بر ایجاد موجودات و خلق کائنات و آفرینش هر شی.

فلسفه اهل بیت علیهم السلام خدا را بدین گونه قوی نمی داند که مانند چراغ قوه ای که هرگز قوه اش تمام نمی شود دایماً از وجودش مخلوقات به فعلیت برسند. خداوند چیزی از وجود خودش خرج نمی کند. این قوت نیست این ضعف است که از وجودش خرج کند.

و نیز در ذات خداوند جریان قوت و فعلیت متصور نیست و این جریان خود مخلوق خداوند است.

25- خداوند و کمالات مخلوقات:

فلسفه اهل بیت علیهم السلام همان طور که همه ویژگی های مخلوق را از خدا سلب می کند کمالات و خیرات مخلوقات را نیز از او سلب می کند و چنین می شود «له کمال لا کالکمالات، هو خیرٌ لا کالخیرات» و این است توحید.

26- رابطه خلق و خالق:

فلسفه اهل بیت علیهم السلام می گوید: رابطه خدا با خلقش رابطه «منشأ و ناشی» نیست بل رابطه «موجِد و موجَد» و مُنشیء و مُنشأ» است خداوند مخلوق را «انشاء» و «ایجاد» کرده است.

همچنین رابطه خدا با موجودات کائنات رابطه «مَرْشح و راشح» نیست رابطه «مَلمع و لامع» نیست بل رابطه «خالق و مخلوق» و «ربّ و مربوب» استع.

27- خداوند فعال است:

از بینش فلسفه اهل بیت علیهم السلام خداوند فعال است. برای هر عاقلی، هر اهل علم و اهل دانشی روشن است که خدای قرآن و اهل بیت علیهم السلام یک خدای فعال، خلاّق، جبّار، قهّار و… است نه تماشاگر محض.

28- جهل ایجادی:

فلسفه قرآن و اهل بیت علیهم السلام از «جهل ایجادی» منزّه است و به همین دلیل امامان علیه السلام به برخی از شاگردان صمیمی شان پرخاش می کردند که طوری عمل نکنند مسیر علمی شان به «ایجاد جهل» بیانجامد.

توضیح:

در ضمن برخی از این اصول اصل های دیگری نیز – همانطور که مشهود است – آمده از قبیل:

1- خداوند «عله العلل» نیست بل خالق عله و معلول، و خالق این قانون است.

2- خداوند «مَصدر» نیست و حتی «مُصدر» و صادر کننده ی چیزی از وجود خودش، نیست.

3- خداوند می تواند و می توانست بدون مخلوق باشد (خدا موجب نیست). کان و لم یکن معه شیء.

4- حدوث عین حرکت است و حرکت عین زمان است پس هیچ حادثی فارغ از زمان و مکان وجود ندارد عنوان «مجردات» فقط یک توهم است.

5- قوانین کائنات و مخلوقات، را به خداوند شمول ندهید این قوانین همه مخلوق خدا هستند و شامل خدا نمی شوند، کیف یجری علیه ما هو اجراء؟.

و… چندین اصل و اصول دیگر.

پایان

منبع : کتاب نقد مبانی حکمت متعالیه

: رضوی، مرتضی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


The reCAPTCHA verification period has expired. Please reload the page.